سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام


یارب...

سلام

به یاد ندارم پستی را با سلام شروع کرده باشم! جالب است...

سفر بودم. شمال، تهران، قم. قسمت اولش کاملا تفریحی بود قسمت دومش کاملا کاری. 

الان هم برگشته ام بایک عالمه کار عقب افتاده ، درس نخوانده، وبلاگ سرنزده، نظر نداده، احوال نپرسیده ...

وای چقدر دل تنگ میشود برای این قبل نوشتها بعدنوشتها سه نقطه ها ... تعجبها! و البته دوستان

رسم سفر سوغاتی آوردن است. بماند که  به نظرم رسم خوبی نیست اما برای خالی نبودن عریضه بهتر است چاره ای بیندیشم!! 

(اندیشیدم: یک لانگشات و یک کلوزآپ از سفر که در انتها میبینید. شما هم کوتاه بیاین دیگـــــــــــــه!)

واما

از این پس یعنی با شروع مهر ماه عزیز! (برای من دیگر عزیز شده چون این اولین مهری است که خانه نشین هستم) همه چیز کمی تغییر میکند. مثلا همین وبلاگ! پستها کمتر میشود و دیربه دیرتر. چون نه من میرسم پست بزنم نه شما میرسید بخوانید. محتوایش هم اگر خدا بخواهد بهتر میشود... یعنی کمتر من نامه و خودگفته باشد و به جای آن وقت لطایف الحیلش بیشتر شود اگر البته روزیمان باشد. 

 


   11:11 عصر ; یکشنبه 89/7/4
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

لینکستان


 RSS